90/11/6
10:55 ص
مرداب همان مرداب بود
و نیلوفر همان نیلوفر
سپید مثل آرزو
نیلوفز هوای شکفتن داشت
هر چند که در بهاری دور شکفته بود
و شاپرک میدانست
که شکفتن نیلوفز لبخند آفتاب است
و لبخند آفتاب،
تنها روزنه نفس کشیدن در آن مرداب
نیلوفر هوای شکفتن داشت
در تنگنای حریم حضور
و انتظار بود،انتظار شکفتن او
نیلوفر عاقبت شکفت
درست در میانه لحظه شکفتن اما
فصل کوچ کلاغهای سیاه بود
از غربت به ناکجا
دسته دسته،سیاه تر از شبهای نیلوفر سپید
و از پس آن سیاهی
هیچ کس ندید و نفهمید
نیلوفر چگونه شکفت
اگر شکفتنی بود
و اگر نبود،شوق شکفتنش را چه شد؟
و هنوز هم کسی نمیداند
که نیلوفر هوای شکفتن داشت...